دفتري بود كه گاهي من و تو
مي نوشتيم در آن
از غم و شادي و روياهامان
من نوشتم از تو:
كه اگر با تو قرارم باشد
كه اگر دل به دلم بسپاري
و اگر همسفر من گردي
من تو را خواهم برد تا فراسوي خيال
تا بدانجا كه تو باشي و من و عشق و خدا!!!
من كه تنها بودم با تو شاعر گشتم
با تو گريه كردم
با تو خنديدم و رفتم تا عشق
من نوشتم هر بار
با تو خوشبخترين انسانم…
مدتي هست كه ديگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!
+ نوشته شده در دوشنبه نهم تیر ۱۳۹۳ ساعت 8:56 توسط ویانا
|
